یک شرجی آرام دربرگیرنده عکس های کیارنگ علایی است که در سال 1390 توسط نشر آهنگ قلم منتشر شده است.
دکتر واقف کاشانی در مقدمه ای بر این کتاب آورده است سخن خود را اینگونه آغاز می نماید:
“چرا این صحنه ها و این اشیاء مطلوب « ثبت شدن » واقع شده اند ؟
در « جایی دورتر »، « زن » آخرین تصویری است که در کوچه های تنگ و باریک رو به سوی خانه ای قدیمی از ما دور می شود و ما را با آخرین پرسش کتاب در صفحه ای تاریک رها می کند: « آنجا که تو نیستی کجا خواهد بود ؟ »
پرسـش از غیر و مواجهه با آن بر سازنده ی هویت آدمی اسـت. مرد با تعریـف « زن » به عنوان « دیگری » است که هویت خویش را درک می کند. با لمس مرز های نا – هستی « زن »، هستی خویش را به مثابه یک مرد در واقعیت رمز و اشارت باز می یابد . او آخرین بار رو به سـوی خانه، دوربین را ترک کرده اسـت؛ پس نگاه ها دوباره رو به سـوی خانه خواهد بود و عکسهایی رو به خانه ظاهر خواهند شد. عکسهایی از درهای بسته و نشانه هایی آشـنا. و آنگاه که درها گشـوده می شوند چون آغوشـی باز تو را به سوی خود می خوانند و تا لب طاقچه ها می کشانند؛ طاقچه هایی از اشیای دیر آشنا. بشـقابهای مادر و قلیان پدر و خاطرات مشترک قاب شده در عکسها. طاقچه جایی جز فضای خالی در دیوار نیست. حجمی خالی که دیوار آن را متعین می کند. طاقچه چشمان مرموز دیوار اسـت کسـی از آنجا ما را نگاه می کند و ما را به خود می خواند و می راند. نگاهی اسـت از گذشته به سوی ما. به پای طاقچه مردی در خواب است. اشیای حاضر در طاقچه همنشین و جانشینی برای نادیدنی های خانه هستند. طاقچه حافظه ی اتاق است و به همین دلیل است که شاعران از طاقچه ی فراموشی حرف می زنند.
زندگی از دست دادنهای متوالی است. آدمی در مواجهه با موقعیتهای ناآشنا و ناشناخته دچار آشفتگی میشود. باز یافتن عناصر دیر آشنا می تواند امنیت زا باشد ، اما این توهمی بیش نیست ! چرا که در کنه هر موقعیت آشنا : عنصری ناشناخته وجود دارد…”
کتاب در قطع وزیری با جلد شمیز در 48 صفحه مصور رنگی به چاپ رسیده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.