کتاب اینجا چراغی روشن است دربرگیرنده عکس های محسن راستانی است از حضورش در پشت صحنه فیلمی به همین عنوان به کارگردانی رضا میرکریمی که در سال 1382 توسط نشر بازتاب عصر جدید منتشر شده است.
راستانی در ابتدای کتابش در مطلبی تحت عنوان «روزی دیگر متولد می شود» می گوید:
“من برای بهانه هایم بهای زیادی پرداخته ام همیشه تأسفم از این بوده که شرایط بهانه های ما را که سهم مشترک نسل کنونی است بی بها رها می کند و از آن چشم می پوشد.
در زندگی همیشه عکسها بوده اند که به من قرار و امید داده اند، آنها بوده اند که روح قدرشناسی را در من احیا نموده اند و آنها بوده اند که به من و گفته اند واقعیت هنوز زنده است.
سینما و سینماگران همچون معماران برای من همیشه مورد احترام بوده اند، چرا که آنها نیز ما را در جریان واقعیت قرار می دهند و از آن خبر می آورند من همیشه واقعیت زنده را پاس می دارم و بطور افتخار آمیزی آن را وبال گردن خود می دانم. بهرحال عینی بودن شاید سهم همگی ما از زندگی است. و من به احترام این پاسداشت سینمای میرکریمی را جزئی از پیکره روح خود یافتم که از واقعیت معترض، اما صمیمانه سخن می گوید. حقیقتی که کمتر کسی به آن تن می دهد.
روح انعطاف پذیر و مهربان او دغدغه نسلی است که قرار است همه چیز را دوباره نظاره کند و میثاق های دوستی، آبادی و آزادی را برای بشر سامان دهد. اما سهم من در این میان فراتر از یک آشنایی هنرمندانه است. ما هر دو به همراه گروه فیلمساز وی هزاران متر از سطح زمین ارتفاع گرفتیم و در بلندیهای برف نشین کوهستانهای سخت و صبور رشته کوههای البرز رازهای بزرگی را از مردان، زنان و پرواز آزاد پرندگان از میانه ابرهای سفید و خیال انگیز آسمان آموختیم.
روبرو شدن با مردانی بزرگ که هیچ اتفاق بزرگی آنان را حیرت زده نمی کند، گویی آنان سکوت و عظمت نگاهشان را از سرسختی و بزرگی کوههای بلند و مرتفع البرز به ارث برده اند.
براستی چه زیباست که هر روز آفتاب از پشت کوههای البرز طلوع کند و جشنی بزرگ در اوج چراغـانی خورشید برپا می شود و چه حسرت بار است که از جشن هر روز آفتاب غافل می شویم، روستای ملرد و کوههای پر برف آن نوید تولد هر روز ماست.
روزی دیگر متولد می شود ،
این را طلوع آفتاب روستای ملرد به من آموخت.”
کتاب در قطع خشتی با جلد شمیز در 60 صفحه منتشر شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.