کتاب راهبه ها /Nuns دربرگیرنده عکس های کاوه کاظمی است که نشر نظر در سال 1402 آن را به بازار چاپ و نشر عرضه کرده است.
کاوه کاظمی که ششمین کتاب خود را با موسسه فرهنگی هنری چاپ و نشر نظر منتشر نموده در مقدمه کتابش آورده است:
“پروژهی عکسبرداری از راهبهها ابتدا در قالب یک تکلیف به صورت عکاسی میدانی در زمان تحصیلات در این رشته در انگلستان رخ نمود و بعدها به صورت پروژهای شخصی درآمد که طی سفرهایم در سالیان دراز آن را پی میگرفتم.
در کالج باید پروژههای عکاسی هفتگی انجام میدادیم که در آنها اکثراً سوژهها از قبل تعیین میشدند؛ ولی گاهی نیز اجازه داشتیم آنها را آزادانه انتخاب کنیم. یک بار که انتخاب را به عهدهی خودمان گذاشته بودند، به علتی نامعلوم، تصمیم گرفتم به صومعهای بروم و از آن عکاسی کنم و تا امروز نیز هنوز و همچنان دلیل این تصمیم برایم روشن نیست! حدس میزنم از کودکی یا نوجوانی پشت ذهنم صحنههایی از فیلمهای کارگردانان بنام ایتالیایی نقش بسته بودند؛ شاید پازولینی یا فلینی.
عکسهای اولیهام کاملاً منطبق بودند با تصاویر ذهنی من از محیط صومعهها و راهبههایی که مادامالعمر آنجا زندگی میکردند. عکسها در جلسهی هفتگی کلاسمان در کانون توجه قرار گرفتند و بعداً رئیس دپارتمان عکاسی نیز از آنها تمجید کرد. از این تشویقها و تحسینها نیرو گرفتم و افتادم به جستوجوی صومعههای دیگر در اطراف شهری که در آن زندگی میکردم.
ورود به صومعهها و عکاسی در آنها اصولاً کار آسانی نبود؛ ولی اغلب سماجت به علاوهی یک معرفینامه از کالج مشکل را حل میکرد. البته بعضی اوقات با مراجعهی مکرر به صومعه و صحبت مدام با مادر ارشد و لطفِ او به این دانشجوی جوان رشتهی عکاسی بود که مجوز ورود صادر میشد.
در طول سفرهایم، چه قبل از سال پنجاه و هفت و چه بعد از آن، هر وقت راهبهای یا صومعهای میدیدم کنجکاو میشدم و این کنجکاوی معمولاً نتیجه بخش بود. چند سالی در این پروژه وقفه افتاد تا روزی از روزهای سال ۱۳۸۷ که در آنتا کِرای اسپانیا با کاتالینا، همسرم، در ابتدای آشناییمان به یک عروسی دعوت شده بودیم. یادم است در کوچهی خلوتی قدم میزدیم که ناگهان به او گفتم میخواهی بپرسیم اینجا صومعهای هست یا نه؟ همانجا جلوی ورودی ساختمانی قدیمی مردی ایستاده بود. کاتالینا از او پرسید اینجا هیچ صومعهای هست؟ و مرد اشاره کرد همینجا. خیلی متعجب شده بودم از این حسن تصادف. به هر حال داخل کلیسای جنب صومعه رفتیم و پشت میلههای آهنی حدود ده تا دوازده راهبه را در سنین مختلف دیدیم، همگی مشغول دعا.
معلوم شد آنجا یک صومعهی بسته (کلوسورا) است. از پشت میلهها شروع کردم به عکس گرفتن و بعد دل به دریا زدم و از کاتالینا خواستم از راهبهی ارشد بپرسد آیا من میتوانم داخل شوم یا نه. پس از پنج دقیقه گپوگفت و توضیح پروژهی عکاسی شخصیام، در کمال تعجب و حیرتِ ما، به من اجازهی ورود دادند.
وقتی کار پایان پذیرفت و از ساختمان بیرون میآمدیم سرایدار صومعه، که خانمی بود حیرتزده، رو به ما کرد و گفت در این چهل سال گذشته به خاطر ندارد مردی وارد این صومعه شده باشد؛ حتی پسربچهی کوچولویش که یکبار اتفاقی وارد ساختمان شده بود و راهبهها او را بیرون انداخته بودند.
همان سال، روزهای بسیاری در لبنان اقامت داشتیم. در لبنان، هر گوشه و کناری، صومعهای برپاست و همین شد که فرصتی عالی در اختیار من قرار گرفت برای ادامه دادن پروژه با گرفتن عکسهایی بیشتر. دیگر به کمک اینترنت مکان دیرهای مختلف را نشان میکردیم و اکثراً با هم به صومعهگردی میپرداختیم. بعضی مواقع باید ساعت هفت صبح در مراسم بخصوصی در کوهستانهای اطراف بیروت حضور مییافتیم. دوباره قوّهی محرکه برای پی گرفتن پروژه پدید آمده بود و بدین ترتیب، از آن سال به بعد، در کلمبیا و ایران و اسپانیا و ایتالیا و چند کشور دیگر عکاسی از راهبهها ادامه یافت. آخرین عکسها در مرز شهر واتیکان در رُم گرفته شد؛ درست در قلب کاتولیکهای دنیا.”
همچنین کاتالینا گومز آنخل -همسر کاوه کاظمی- در بخشی از مطلبی که با عنوان« حجاب دیگر» در صفحات آغازین کتاب به رشته تحریر درآورده می گوید:
“متقاعد کردنِ راهبهها برای اینکه به کاوه اجازه دهند زندگیشان را به تصویر درآورد به کار همیشگیمان در سفرها تبدیل شد. در کلمبیا و لبنان برای پیدا کردن صومعهای دورافتاده یا مراسمی که راهبهها در آن نقش پُررنگی داشتند یا فعالیت غیر معمولی انجام میدادند روزها میگشتیم. یک بار، در کلمبیا، به صومعهای رفتیم که مادر ارشد به تعدادی از راهبهها، یا به قول خودشان خواهران، اجازه داده بود در محل زندگیشان گیاه هِلیکونیا، گیاه گرمسیری که در مزارع قهوه به خوبی عمل میآید، کشت کنند. اینگونه بود که راهبهها با زراعت، هرس گیاهان و از همه مهمتر تجارت و صادرات محصولشان به دیگر کشورهای دنیا آشنایی یافته بودند. امروزه صومعهها نیز مجبورند خود را با شرایط امروزی تطبیق دهند و برای بقای خود به دنبال جایگزینهای اقتصادی باشند؛ در عین حال، دوران معاصرْ زنان بسیاری را از صومعهها دور کرده است و در اروپا تعداد زیادی از صومعهها در خطر خالی ماندن افتادهاند. به همین دلیل، شماری از راهبهها از امریکای لاتین، آسیا یا آفریقا برای حمایت از صومعهها به اروپا اعزام میشوند.
در سفر با کاوه بود که به این موضوع پی بردم. او همیشه دوربینبهدست آماده است تا از هر راهبهای که سر راهش قرار میگیرد عکس بگیرد.”
کتاب راهبه ها در قطع رقعی با جلد شمیز در 136 صفحه مصور در برگه های گلاسه و به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.