در مقدمه ابتدایی کتاب « آن » می خوانیم:
رونده ایم
هم از این روست که نگاهمان گاه مخملی و گاه سنگ. در مسیری اودیسهوار است که انتخاب می کنیم. انتخاب می شویم. و دریا… دریا… دریا… از آغاز هست. همواره در راه غلبه بر نیروهای هستیم که از رسیدن با زمان میدارند. کنش در مقابل مجموعهی این نیروها وامیداردمان که سخت بمانیم. بزرگ تر شویم. فراتر بیندیشیم و همواره دوردست نیامده را وسیع تر آرزو کنیم. چرا که جهان های درون ما بسیار فراختر از جهان کوچکی است که در آن زیست می کنیم. می خواهیم ببینیم و دیدن است که تاثیر شگرفی بر ما و تمامی آنچه که هست می گذارد. میخواهیم بدانیم و دانستن است که دانشهای پس و پیش مان را مشکوک می کند.
ما پس از هر شکی آغازی دوباره مییابیم.
ما پس از هر دانشی آغازی دوباره مییابیم.
ما پس از هر دیدنی آغازی دوباره …. میبینیم.
گاه دیدن من ثبت می شود
و گاه اجازه بدهیم دیگران هم ببینند
از گاه دنیا چه چیز کم میشود.
۱.
هر قاب حسی است
به ادراک آمیخته و از تاریکی گریخته
آن را لحظه ای می توان یافت
هیچ زمان بازش نمی توان گرداند
حرکت در مخیله وجود به امید برکندن است
حادثه ای در خور ارتفاع
روحی در نوسان اتصال
شاید نگاه از حدود اندازه فراتر رود
دیدن زیباتر شود.
۲.
هاله در فریم هایی که میکوشند بیان شوند.
عکاسی، هنری صریح و روشن است. با نگاهی به عکسهای نوربخش می توان مجموعه کارهای او را تا به اکنون هاله هایی دانست که می کوشند ظهور شوند. گاه بسیار دور از دسترسند و گاه بسیار نزدیکند. عکس هایی که بعضاً جزئی از یک کل و یا کلی از پیکرهی هستی اند.
نشانه های غالب دیداری در همهی این عکسها پهنا و صراحت نگاه است. بی پروایی و صراحتی که در این عکس ها نهفته است با روحیه ای آزاد در لابهلای دیده شدن ها خود می نمایاند. و آنگاه که قابی شیطنت می کند تو گویی این جنون ذهنی اوست که نتی به غالب می نوازد تا به بار نشیند.
و آنگاه که می پوشد مرزها را از میان بردارد “این همانی” بافت می شود. بافتی که هویت تشکیل دهندهی خود را پازل گونه حفظ و قاب را تقسیم می کند. عکس های نوربخش تکانهای آزاد است. تکانهای که گاه از قید و بندهای مرسوم کلاسیک رها نمی شود.
۳.
پرنده ها به جانب آبی رفته اند.
پرنده، کویر، درخت، آسمان، ابرها … پرنده ها مرکز ثقل قاب هایند، در کویر این خاک است که آسمانی می شود، درختان حضوری مرسوم دارند، آسمان آنجا که هست به کمتر از تمامیت بودن رضایت نمیدهد و ابرها نیز …
در عکسهای محمود رضا، سطح به جای حجم، طبیعت به جای انسان و پرنده به جای آسمان می نشیند و ما رادر آرزوی شدنی این چنین با خود به ترنمی آن چنان میبرد که دیگرانش به چشم جان ببینند و در ترازوی خرد بسنجند.
نوربخش چشم بر خورشید کویر به راه خویش می رود. و با انرژی زیادی که از او سراغ داریم درپس رویکرد جدی اش به عکاسی، زمینهای را فراهم می سازد که جای بسی امیدواری است او در عکس هایش دانه هایی کاشته که بعضاً جوانه زدهاند. این دانه ها رشد می کنند، نهال میشوند، درخت می گردند و در آخر به میوهی گفتگو می رسند.
دانه هایی که نه کاشتن و نه به بار نشاندنش کار هرکسی نیست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.